شرح بی نهایت
این شرح بی نهایت کز زلف یار گفتند حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد
   مقدمه


 

اى دو جهان از قلمت يك رقم             بى‏رقمت لوح دو عالم عدم

در كف من مشعل توفيق نه             ره  به نهان خانه تحقيق ده

شمع زبانم سخن  افروز  ساز           شام من از صبح سخن روز ساز

 




نوشته شدهیک شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, توسط غریب آشنا
   سلام


یک سری آیا می دانید جالبی هم بود که انشاءالله دفعه ی بعد...

خدا نگهدار

ایام به کام




نوشته شدهیک شنبه 22 خرداد 1390برچسب:, توسط غریب آشنا

آیا می دانید؟

آیا می‌دانید یک انسان ۸ ثانیه بعد از قطع گردن هنوز به هوش است.
آیا می‌دانید سالی ۵۰۰ شهاب سنگ به زمین برخورد می‌کنند.
آیا می‌دانید خورشید روزی ۱۲۶٫۰۰۰ میلیارد اسب بخار انرژی به زمین می‌فرستد.
آیا می‌دانید کوچک‌ترین زمین فوتبال ساخته شده یک بیست هزارم یک تار مو است (نانو).
آیا می‌دانید با دویدن می‌توان مسافر زمان بود و کسری از ثانیه از دیگران بیشتر عمر کرد.
آیا می‌دانید ۵۶ درصد افرادی که دست چپ هستند، تایپیستند.
آیا می‌دانید برای تولید ۱ لیتر بنزین ۲۳٫۵تن گیاه در گذشته مدفون شده است.
آیا می‌دانید هر ۱ دقیقه نسل یک موجود زنده منقرض می‌شود.
آیا می‌دانید داوینچی با یک دست می‌نوشت و با دست دیگر نقاشی می‌کشید.
آیا می‌دانید گوش و بینی در تمام طول عمر رشد می‌کنند.
آیا می‌دانید آب دریا بهترین ماسک صورت است.
آیا می‌دانید در ساخت برج ایفل ۲٫۵ میلیون پیچ و مهره به کار رفته است.
آیا می‌دانید بینی انسان قادر به تشخیص ۱۰٫۰۰۰ نوع بوی مختلف است.
آیا می‌دانید انرژی که خورشید در ۱ ثانیه تولید می‌کند برای مصرف ۱ میلیون سال زمین کافی است.
آیا می‌دانید غیرممکن است که بتوانید با چشم باز عطسه کنید.
آیا می‌دانید ما در طول زندگیمان ۱۸ کیلو پوست می‌اندازیم.
آیا می‌دانید رنگ مورد علاقه ۸۰ درصد آمریکایی‌ها آبی است!
آیا می‌دانید وقتی شخصی در سریلانکا سرش را از طرفی به طرفی دیگر تکان می‌دهد یعنی باشه.
آیا می‌دانید در این دنیا تعداد جوجه‌ها از آدم‌ها بیشتر است.
آیا می‌دانید نوارهای لاستیکی خیلی طول می‌کشد تا سرد شوند.
آیا می‌دانید مغز در هنگام خواب فعال‌تر از وقتی است که تلویزیون می‌بینید.
آیا می‌دانید اگر مادران در زمان بارداری سیب به خصوص سبز استفاده کنند نوزادانشان زیبا می‌شوند.
آیا می‌دانید مادران باردار از انگور و جوانه گندم و امگا ۳ استفاده کنند بچه‌های آن‌ها تیزهوش می‌شوند.
آیا می‌دانید خورشید فقط ۱ بر ۴۰٫۰۰۰جرم خود را از دست داده است.
آیا می‌دانید ایران ۱۰۱۸ شهر دارد.
آیا می‌دانید پر آب‌ترین رود ایران کارون در خوزستان است.
آیا می‌دانید بام ایران استان چهارمحال و بختیاری است.
آیا می‌دانید هر فردی در طول ۲۴ ساعت ۲۳ هزار بار نفس می‌کشد




نوشته شدهیک شنبه 22 خرداد 1390برچسب:, توسط غریب آشنا


سخنان بزرگان درباره‌ی آرزو

 

من تا حالا هر سخنی که راجع به آرزو خوندم به این جملات زیبا نرسیده! توجه کنید:

 
 

آرزو همواره از دور خوش جلوه می کند اما برق او دل را می فریبد و جان را آشفته می سازد...

 

آدمی همواره در جست و جوست که ببیند این کام یافتگان که به آرزو رسیده اند کجایند و این نیکبختان چه کسانند که به کام رسیده اند؟

 

اما آرزو برقی است که از دور می درخشد و گویی به کام هیچکس نیست...!

در ضمن دوستان عزیز:
حضرت علی (ع) سخان زیبا و جالبی راجع به آرزو فرمودند که در نهج البلاقه هم آمده است.
انشاءالله سعی می کنم در روز های آتی آن ها را در وبلاگ قرار دهم.

خانه، بدلی برای بطن مادر؛ مسكنی كه زمانی برای انسان امن ترین و آسایش بخش ترین مكان بوده است و برای همیشه آرزوی آن را دارد.((زیگموند فروید))  

پهلوانی را كه در توست فرو مگذار. برترین امید خود را مقدس شمار!((نیچه))  

دوست می دارم آن را كه روان اش خویشتن، بر باد ده است و نه اهل سپاس خواستن است و نه سپاس گزاردن؛ زیرا كه همواره بخشنده است و به دور از پاییدن خویشتن.((نیچه))  

همواره هر چه خواهی بكن؛ اما نخست از آنان باش كه توانِ خواستن دارند.((نیچه))  

آنجا كه فداكاری باشد و خدمتگزاری و نگاه های عاشقانه، خواست سَروری نیز هست. ناتوان تر از راههای پنهان به دژ، به اندرون دل قدرتمندتر می خزد تا قدرت را برباید.((نیچه))  

من كه بخشنده ام با خوشدلی می بخشم، چون دوستی به دوستان. اما غریبان و مسكینان را بهل [ =گذاشتن كسی را به مراد خود ] تا خود از درخت من میوه بچینند. این گونه كمتر شرمسار می شوند.((نیچه))  

خواستن آزادی بخش است.((نیچه))  

آرامش، عظمت و پرتو آفتاب، این سه، همه ی آنچه را یك اندیشنده آرزو می كند و از خود می خواهد، در بر می گیرد.((نیچه))  

اگر مقایسه های بی پروا دلیل سبك سری ( خواست كینه توزانه ) نویسنده نباشند، پس به یقین، دلیل خیال خسته و درمانده ی او هستند.((نیچه))  

كتاب باید در اشتیاق كلك [ =نی ]، مركب و میز تحریر باشد، اما معمولاً كلك [ =نی ]، مركب و میز تحریر مشتاق كتاب اند. از این رو اكنون چنین كم مایه اند كتابها.((نیچه))  

برایت آرزومند لقمه ای چرب و هاضمه ای [ =گوارنده ] خوبم. كتابم را اگر بگواری، مرا نیز با آن فرو برده ای!((نیچه))  

كسی كه آرمان نداشته باشد، كمتر بی بند و بار است تا كسی كه راه رسیدن به آرمانش را نمی داند.((نیچه))  

هیچ انگاری، آرمانی متعلق به بالاترین درجه قدرتمندی روح است و سرشارترین زندگی، گاهی ویرانگر و گاهی ریشخندآمیز است.((نیچه))  

آرزو ریشه حیات ماست. اگرچه این ریشه بتدریج حیات ما را می سوزاند، اما همین ریشه مایه زندگی است.((نیچه))  

اگر ما "بی دل و جان" هستیم؛ دست كم نسبت به زندگی چنین نیستیم؛ بلكه اكنون با همه ی انواع "تمنیات" روبروییم. با خشمی ریشخندآمیز در آنچه "آرمانها" می نامیم، در حال غور و تامل هستیم. ما خویش را خوار می شماریم تنها از آن رو كه لحظه هایی وجود دارند كه نمی توانیم آن انگیزش نامربوطی را كه "آرمانگرایی" نام دارد، مهار كنیم. تاثیر نازپروردگی بیش از اندازه، نیرومندتر از خشم فرد بی دل و جان است.((نیچه))  

بینوایان دارویی جز امید ندارند.((نیچه))  

آن كس كه نداند خواست خویش را در چیزها چگونه بگمارد؛ دست كم معنایی بر آن خواهد افزود ... و از آن، این پندار زاده می شود كه گاهی در آن خواست بنیاد باوری بوده است.((نیچه))  

ارزشها و تغییرات آن به افزایش قدرت كسانی كه ارزشها را مقرر می دارند؛ مربوط می شوند. میزان ناباوری؛ میزان آزادی اندیشه ی مجاز بیانی از افزایش قدرت است. هیچ انگاری، آرمانی متعلق به بالاترین درجه ی قدرتمندی روح است و سرشارترین زندگی، گاهی ویرانگر و گاهی ریشخند آمیز.((نیچه))  

آرزو كردن چه قدر فرحبخش است، اما وقتی به آرزوی خود رسیدیم، شادی از درون ما رخت برمی بندد.((نیچه))  

كمابیش هر چیزی كه وجود دارد در معرض نابودی است؛ زندگی، خود چیزی جز ستیزه و جدال ارزشها و مبارزه برای نابودی اندیشه ها و آرمانها نیست.((نیچه))


اجحاف نكردن و آسیب نرساندن به دیگران برای رسیدن به برابری، ریشه و بنیاد جامعه است، اما این خواست نفی زندگی است؛ چون زندگی بهره كشیدن از دیگران است كه ناتوان ترند.((نیچه))  

اختلاف طبقاتی از ضرورتهای جامعه است، چون عامل اشتیاق به پرورش حالت های والاتر، كمیاب تر، دورتر و عامل چیرگی بر نفس می شود.((نیچه))  

حرف كسانی كه می گویند عشق به دور از خودخواهی است خنده دار است؛ زیرا همه چیز طبق خواست قدرت ما است.((نیچه))  

فلسفه همان خواست قدرت است؛ همان خواست علت نخستین.((نیچه))  

دوری از صدمه، زورگویی، چپاول متقابل و همسویی خواست های خود با دیگران ممكن است در مفهوم كلی بین افراد بدل به رسمی نیكو شود، به شرط آنكه شرایط آن فراهم باشد.((نیچه))  

آنچه را زمانی بد می دانیم، معمولا پس مانده امری نابهنگام است كه زمانی آن را نیك می دانسته ایم؛ نیاكان آرمانی كهن.((نیچه))  

آن كس كه نتواند راه دستیابی به آرمان خویش را بیابد، راحت تر و گستاخانه تر از كسی زندگی می كند كه آرمانی ندارد.((نیچه))  

مرد و زن در باب یكدیگر اشتباه می كنند و در نتیجه به خویشتن احترام می گذارند و عشق می ورزند (یا درست تر آن است كه بگوییم به آرمان خویش عشق می ورزند). از این رو، مرد به دنبال زنی آرام است، اما زن درست بسان گربه ای كه خوب حفظ ظاهر آرام را تمرین كرده است، بس ناآرام است.((نیچه))  

خواست چیرگی بر حسی عاطفی در نهایت خود خواسته یك یا چند حس عاطفی دیگر است.((نیچه))  

"خواست حقیقت" به معنای "خواست فریب نخوردن" نیست، بلكه الزاماً به معنای "خواست فریب ندادن دیگران و فریب ندادن خویشتن" است؛ چیزی كه ما را به قلمرو اخلاق می كشاند.((نیچه))  

قاطعیت قضاوت اخلاقی شما می تواند به طور دقیق، دلیلی بر ضعف شخصیت شما یا فقدان فردیت شما باشد. "نیروی اخلاقی" شما ممكن است ریشه در كله شقی شما یا در ناتوانی شما در تدوین آرمانهایی جدید داشته باشد.((نیچه))  

در گذشته انسان می خواست شهرت پیدا كند، اما امروز این كار دیگر كافی نیست، زیرا بازار بیش از حد گسترده شده است.((نیچه))  

عشق شاید طبیعی ترین و خودجوش ترین تجلی خودخواهی انسان باشد. این برداشت عامیانه باید توسط كسانی انجام شده باشد كه كامروا نشده و چیزی جز اشتیاق در تملك خود نداشته اند؛ این عده احتمالاً همیشه زیاد بوده اند.((نیچه))  

چه چیز موجب قهرمانی است؟ همزمان به استقبال بزرگترین رنج و بزرگترین امید خود رفتن.((نیچه))  

آنك یك حسود؛ برای او آرزو نكنید كه بچه دار شود. او حتی نسبت به بچه ها حسادت خواهد كرد، زیرا دیگر نمی تواند مانند آنها شود.((نیچه))  

فریبكارانه ترین روش در تباه كردن یك آرمان این است كه از آن با دلایل سفسطه آمیز به عمد حمایت كنید.((نیچه))  

او به آرمانی كه ضعف آن مشهود است هنوز با سماجت پایبند است... و این امر را وفاداری می نامد.((نیچه))  

اصولاً حالتها، رفتار و شور و شوق فلاسفه همیشه فریبنده ترین عنصر اندیشه آنها بوده است.((نیچه))  

از میان دو سخنور، تنها آن كس كه عنان اختیار به دست شور و شوق می دهد می تواند براستی منطق آرمانی خویش را به كرسی بنشاند.((نیچه))  

اگر روزی تصمیم بگیریم گوش را حتما بر بهترین استدلالها ببندیم، نشانه ای از شخصیتی قوی را در وجود خویش داریم، یعنی خواست گاه و بی گاه حماقت.((نیچه))

خواستن تنها، مكانیزمی آنقدر رایج است كه تقریباً از نظر پوشیده می ماند.((نیچه))  

ای فایده باوران، حتی شما نیز هر فایده ای را به مثابه ارابه خواست خویش دوست می دارید. آیا شما نیز از سر و صدای چرخهای آن ناراحت نیستید؟((نیچه))  

آن كس كه به آرمان خویش دست یابد، از آن نیز فراتر خواهد رفت.((نیچه))  

آنچه والا بودن یك فرد را ثابت می كند، كرده های او نیست چون بیخ و بن آنها روشن نیست و معانی گوناگونی دارند؛ والایی در ایمان به هدف و آرمان است.((نیچه))  

مردان بزرگ فقط آرمانهای خود را نمایش داده اند.((نیچه))  

منفی‌گرایان، در ذهن خود، همیشه بدترین گونه‌ی سناریویی را می‌نویسند كه با هیچ تلاشی، امیدی به بهبودی آن نیست.((استیو چندلر))  

یك قهرمان خوب، تمرین خود را هرگز به امید شانس و نیكبختی رها نمی‌كند.((استیو چندلر))  

اگر بتوانید آرزوهای خود را تجسم كنید، بی‌گمان به آنها دست پیدا خواهید كرد.((والت دیسنی))  

آرزوهای ساده و میانه‌ای كه پیرو منطق و خرد و رای درست می‌باشد، تنها نزد شمار كمی از افراد یافت می‌شود.((افلاطون))  

خردمندانه‌ترین اندیشه‌های ما (اگر بتوان واژه‌ی خرد را به بشر نسبت داد)، آلوده به امیدها و ترس‌هایمان هستند.((مری وُرتلی مانتگیو))  

به راستی، امید است كه دل بی‌آرام انسان را به آرامگاه آسایش هدایت می‌كند.((پیندار)) 

انسان ایده‌آل مذهبی و خداگونه، كسی است كه به بهترین وجهی، ارزش‌های بودن "خداگونه" را در خود بارز می‌سازد، یا دست كم، آرزومند رسیدن به آنهاست.((آبراهام مازلو)) 

زندگی باید بی‌اندازه سرشار از زمان‌های اشتیاق باشد كه بدان اعتبار می‌بخشد و آن را دارای ارزش زیستن می‌كند، وگرنه، آرزوی مرگ برای كسانی كه می‌خواهند با دردی پایان‌ناپذیر یا بیزاری زنده بمانند، چَم پیدا می‌كند.((كولین ویلسون))  

همواره به یاد داشته باشیم كه هرگز ناگزیر نیستیم كارهای بزرگ انجام دهیم و چَم و مفهوم و هدفی بسیار بزرگ، آرمانی و آسمانی را در زندگی خود بیافرینیم.((آنتونی رابینز))  

برای پی بردن به قلب و ذهن كسی، به آرزوهای آینده‌ی او بنگرید، نه به دستاوردهای گذشته‌اش.((جبران خلیل جبران))  

آنگاه كه جزء خردمند و شریف و حاكم نفس انسان به خواب رود، جزء حیوانی و وحشی نفس كه از خوردن و آشامیدن سیر شده، بنای جست و خیز می‌گذارد و از خواب گریخته، درصدد نیل به آرزوهای خود برمی‌آید.((افلاطون))  

همواره خواسته‌ها و نیازهای خود را با كمك خواستن از دیگران و گردآوری دانسته‌ها و داده‌های بیشتری بخواهید، نه با محاكمه و بازخواست كردن دیگران.((آنتونی رابینز))  

دشواری‌های خود را به این امید از بین ببرید كه در آینده با دشواری‌های "سطح بالاتری" روبرو شوید، نه این امید كه دیگر هیچ‌گونه دشواری نداشته باشید.((آنتونی رابینز))  

هرگز نمی‌توانید امیدوار باشید كه دنیا، به گونه‌ای خودكار، شرایط رسیدن به هدفتان را فراهم سازد.((آنتونی رابینز))  

زمانی كه بُریده‌اید و ناتوان هستید و شكست خورده‌اید، یا احساس می‌كنید دیگران، نیرومندتر، ماهرتر یا حتی خوش شانس‌ترند، به درون خود دست یازید و درد و رنج را به میل، آرزومندی و انگیزه بدل كنید.((آنتونی رابینز))


امید، ستون نگهدارنده‌ی جهان است و رویای انسانی بیدار.((پلینی د الدر))  

ایراد "برابری" این است كه ما پیوسته آرزو می‌كنیم با انسان‌های بالاتر از خودمان برابر باشیم.((هكتور والدز))  

آنان كه آرزو دارند میان افراد نادان، خردمند به نظر برسند، میان خردمندان، نادان به نظر می‌رسند.((كوئینتیلیان))  

نداشتن آرزو و بی‌میلی، در حكم آن است كه انسان، چیزی را رد كند و از خود براند.((افلاطون))  

سازگاری، عكس ناسازگاری است، آرزو، عكس نفرت و جلب شیئی، عكس دفع آن است.((افلاطون))  

دستیابی به آرمانها، بدون تلاش و جنبش، به هیچ جا جز خواب و گمان راه نخواهد یافت.((ناتانیل براندن))  

پیدا كردن یك هدف روشن و بزرگ، نخستین كامیابی است كه برانگیزاننده‌ی فرد و به آرزو درآورنده‌ی وی در آفرینش راهها و راهكارها می‌باشد.((استیو چندلر))  

توانگران و تهیدستان، دو نگرش كاملاً متفاوت [ =دیگرگون ] نسبت به پول داشته‌اند. تهیدستان، آرزو می‌كرده‌اند پول به دست آورند و توانگران، باور داشته‌اند كه به دست می‌آورند.((اندرو متیوس))  

كسی كه برای كامروا شدن به امید شانس نشسته باشد، سالها پیش مرده است.((مثل فرانسوی))  

بچه‌ها بنا به خواست و آرزوی شما، بزرگ می‌شوند و شكل می‌گیرند.((لیدی برد جانسون)) 

بی دانش، نه می توان امیدوار بود نه ناامید.((ژان پل سارتر))  

از تیره بختی، نیرویی برتر نیز وجود دارد و آن، امیدواری است.((كریستین بوبن))  

در كنار نردبانی كه تا ستاره ها بالا می رود، از انبوه آرزومندان خبری نیست؛ دشواری كار از شمار مشتاقان كاسته است.((كریستین بوبن))  

هنگامی كه اراده می كنید به آرزو و یا هدفی برسید، هرگز اجازه ندهید هیچ كس یا هیچ چیزی شما را بازدارد.((اریك تِیلر))  

هر آرزو و هدفی كه داشته باشید، ممكن است از راههایی كه فراتر از مرز انگاره ی شما است به حقیقت تبدیل شوند.((دایانا رابینسون))  

آرزو مانند هدفی است كه پا ندارد.((دایانا رابینسون))  

شما در زندگی، به آرزوهایی كه دارید، نمی رسید، بلكه به آرزوهایی می رسید كه سزاوارشان هستید.((گفته ی قدیمی ها))  

همه ی ما از سرچشمه های لازم برای كامیاب شدن برخورداریم و شور و شوق ما، بزرگترین سرچشمه ای است كه داریم؛ تنها كاری كه لازم است انجام بدهیم، این است كه به ارزش آنها پی ببریم و آنها را به كار گیریم.((راسل كانول))  

بزرگی، از آن كسانی است كه شور و شوق دارند.((گلِن دیتزل))  

در مسیر كامیابی، چیزهای زیادی وجود دارند كه به شما كمك می كنند، ولی هیچ چیز به اندازه ی شور و شوق، شما را به پیش نخواهد برد.((گلِن دیتزل))

دیوانگی یعنی اینكه یك جور كار را پیوسته تكرار كنید و امید داشته باشید كه نتیجه ی متفاوتی [ =دیگرگونی ] بگیرید.((داگلاس دِین))  

اگر نخواهید دست كم، برخی از قوانین دیگران را بپذیرید و پاس بدارید، نباید امیدوار باشید كه دیگران، بر پایه ی قوانین شما رفتار كنند.((آنتونی رابینز))  

اگر به دیگران، قوانین خود را نگویید، نباید امید داشته باشید كه آنان بر پایه ی قوانین شما رفتار كنند.((آنتونی رابینز))  

تنها راه دستیابی به نیك بختی درازمدت آن است كه بر مبنای بزرگترین آرمانهای خود زندگی كنیم، یعنی هدف راستین خود را بشناسیم و بر پایه ی آن به كنش بپردازیم.((آنتونی رابینز)) 

ترس ها را به كنار بگذارید تا درس دلیری را بیاموزید وزندگی تان را به گونه ای كه آرزو دارید، بیافرینید.((شری كارتر اسكات))  

آگاهی، نخستین گام برای فراهم آوردن زمینه ی دگرگونی هایی است كه آرزو دارید در خودتان به وجود آورید.((شری كارتر اسكات))  

هر بار كه از كُنه قلب و با تمام وجود، آرزو و خواست خود را با خدا در میان گذاشته و هیچ شك و تردیدی در این باره نداشته باشیم، به مراد دل خود می رسیم.((ساندرا راجرز))  

مهمترین كامیابی یی كه به دست آوردم، پرسیدن و خواستن از خویشتن بود.((جان پریسكورن))  

من این نكته را می پذیرم كه هرچه در زندگی می خواهیم، به شرطی به دست خواهیم آورد كه به دیگران كمك كنیم تا آنچه می خواهند به دست آورند و به مراد دل خود برسند.((زیگ زیگلار))  

حتی هنگام مرگ نیز وابستگی به قوت اراده و نیروی خواستن در ما وجود دارد.((گوته))  

حتی كودكان نیز آرزو دارند و اگر ما خبر نداریم برای این است كه نمی توانند سخن بگویند.((گوته))  

مردمان جهان از خُرد تا بزرگ، تارهای سست از آرزوهای گران بر گرد خویش می تنند و خود، عنكبوت وار میان آنها جای می گیرند. ناگهان ضربت جارویی این تارهای سست را از هم می گسلد. آنگاه همه فریاد بر می آورند كه كاخی آراسته به دست ستم ویران شده است.((گوته))  

ای دلهای كوچك كه سخت تب آلود و ناشكیبا می تپید و می زنید، با آرزوهایی سخت نیرومند و بی انتها؛ قلب من كه زمانی بس دراز از هیجانها درخشیده و افروخته مانده، اكنون به خاكستر بدل شده، و آتشهای خود را می پوشاند و پنهان می كند.((هنری وادزورث لانگ‌فلو))  

همه ی انسان های كم قابلیت آرزو می كنند كه شخصیت برتر و انسان مُهلك [ =نیست كننده ] بشوند.((فرناندو پسوا))  

نمی شود پیشاپیش هیچ رفتار ممتازی را نشان داد كه پشت درهای بسته عملی نشود و نیز هیچ آرزوی عینی وجود ندارد كه به راستیً بیهوده باشد.((فرناندو پسوا))  

شعر، بیان آرمان با احساس به زبان دیگر است كه هیچ كس به كار می بندد، چرا كه هیچ كس به مانند شعر لب به سخن نمی گشاید.((فرناندو پسوا))  

امید برای كسانی وجود دارد كه از آرزو برخوردارند و عشق برای كسانی وجود دارد كه برایشان دادن به معنای گرفتن است.((فرناندو پسوا))  

من آنچه را كه آرزو نمی كنم، آرزو می كنم و از آن چیزی دوری می گزینم كه ندارم. من نه می توانم هیچ باشم و نه همه چیز؛ من پل گذر میان آنی كه ندارم و آنی كه نمی خواهم، هستم.((فرناندو پسوا))  

آرزوی هر روان ناب است كه كل زندگی را طی كند، تجربه هایی درباره ی همه ی چیزها، همه ی نواحی و همه ی احساس طی شده گرد آورد و چون چنین چیزی غیرممكن است، زندگی فقط به گونه ی ذهنی می تواند به طور كامل طی شود.((فرناندو پسوا))  

آرزوی ما شبیه بیچاره ی تنگدستی است كه فكر می كند در آسمان، زمین وجود دارد.((فرناندو پسوا))  


چه شكوهی دارد این جهان، در چشم كسی كه با دلی آرزومند در زیر آسمان پر جبروت و درخشان به پیش می رود.((هنری وادزورث لانگ‌فلو))  

به آینده دل مبند، هر چند نویدبخش! بگذار تا گذشته ی معدوم نعش خود را به خاك سپارد! كار كن، كار در زمان حال كه نقد است؛ با دل امیدوار و توكل به كردگار!((هنری وادزورث لانگ‌فلو))  

رمان نویس اهمیت زیادی برای ایده های خود قایل نیست. او یك كاشف است كه كورمالانه می كوشد تا جنبه ی ناشناخته ای از وجود را آشكار كند. رمان نویس مسحور [ =شیفته] رای و آوای خود نیست، بلكه مسحور شكلی است كه دنبال می كند و تنها شكل هایی كه به خواست های رویایش پاسخ می دهد، جزیی از اثر او هستند.((میلان كوندرا))  

زیبایی، آخرین پیروزی انسانی است كه دیگر امیدی ندارد.((میلان كوندرا))  

من با تمام وجود آرزو دارم كه در آسمان نیز بتوانم به نقاشی خود ادامه بدهم.((كوروت))  

انسان آرزومند جهانی است كه در آن خیر و شر آشكارا تشخیص دادنی باشند، زیرا در او تمایل ذاتی و سركش داوری كردن پیش از فهمیدن، وجود دارد.((میلان كوندرا))  

امید و رویای یك مرد عمل این است كه در زمانهای بی نهایت دشوار و در موارد پیچیده و سخت، نسبت به ادراك حیوانی و هوش فطری خویش اطمینان خاطر كامل به دست آورد.((آندره موروا))  

هرگز آرزویی به تو داده نشده، مگر آنكه توانایی به حقیقت درآوردن آن هم داده شده باشد. هر چند باید برای رسیدن به آن كار كنی.((ریچارد باخ))  

هیجانات شدید نفسانی و عشق و شهوت و خشم نمی تواند یك بشر را، یك انسان را راهنمایی و رهبری كرده و به هدف و مراد خود برساند.((آندره موروا))  

آرزوهای هر كس نتیجه ی تجربه های زندگی او است.((اریك نیوتن))  

لذت را نمی توان چیزی جز احساس برآمده از آرزوی برآورده شده دانست.((اریك نیوتن))  

آرزوها زاده ی تصادف نیستند؛ آنها از راه عادت در انسان تكوین می یابند.((اریك نیوتن))  

بینش عبارت است از حالت هیجان زده یا عاطفی ذهن و یا مجموعه ای از اشتیاق ها و آزردگی ها كه تنها با عناصر دیدنی به بیان درمی آید.((اریك نیوتن))  

بیطرفی، آرمانی است كه هیچ تاریخ نگار واقعی را بر آن دسترس نیست، زیرا تنها از راه جانبداری است كه می تواند میان روبدادهای موثر و آنها كه ارتباط مستقیمی با موضوع بحث ندارند، تمییز و تفكیكی قائل شود.((اریك نیوتن))  

نرسیدن به آرزوها دردناك است، ولی رسیدن به آرزوها هم می تواند به همان اندازه دردناك باشد؛ زیرا همه چیز گذرا است.((بیل هریس))  

هنگامی كه امید می میرد، هنگامی كه می بینی كمترین امكان امیدوار بودن را از دست داده ای، فضای خالی را با رؤیا، اندیشه های كوچكِ بچگانه و داستانها پر می كنی تا بتوانی به زندگی ادامه بدهی.((ژان پل سارتر))  

یك شخص نباید امید و آرزوهایش را از دست بدهد. آنها مشوق ها و برانگیزاننده های نیرومندی برای آفرینش، عشق ورزیدن و زندگی پر شور و درازمدت هستند.((الكساندر بو گومولتز))  

نوشته شدهیک شنبه 22 خرداد 1390برچسب:, توسط غریب آشنا

مسمط، یک قالب چکامه‌سرایی است که چکامه‌سرایانِ کمتری به آن روی آورده‌اند. بیشتر، منوچهری دامغانی را پایه‌گذار سبک مسمط دانسته‌اند. وی اشعار زیادی در این سبک شعری دارد. اشعار مسمط از بخشهای جداگانه‌ای تشکیل یافته است که هر بخش با یکدیگر قافیه یکسان دارند و گاهی نیز قافیه پایانی یک بخش ، قافیه دیگری دارد. یکی از زیباترین مسمطهایی که خوانده‌ام، چکامه‌ای است از شهریار که تقریبا همه ابیات یکیِ از چکامه‌های سعدی را به صورت «تضمین» به کار برده است. نخست چکامهِ دل‌انگیزِ دل‌برکان بی‌وفایِ شهریار و سپس چکامه سعدی را که شهریار آن را در چکامه خویش به کار برده است، بخوانید:

ای که از کلک هنر نقش دل انگیز خدایی
حیف باشد مهِ من کاین همه از مهر جدایی
گفته بودی جگرم خون نکنی باز کجایی
«من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن بهه که ببندی و نپایی»

مدعی طعنه زند در غم عشق تو زیادم
وین نداند که من از بهر عشق تو زادم
نغمهء بلبل شیراز نرفته است زیادم
«دوستان عیب کنندم که چرا دل بتو دادم
باید اول بتو گفتن که چنین خوب چرایی»

تیر را قوت پرهیز نباشد ز نشانه
مرغ مسکین چه کند گر نرود از پی دانه
پای عشاق نتوان بست به افسون و فسانه
« ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجائیم در این بهر تفکر تو کجایی»

تا فکندم بسر کوی وفا رخت اقامت
عمر، بی دوست ندامت شد و با دوست غرامت
سر و جان و زر و جاهم همه گو، رو به سلامت
«عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی»

درد بیمار نپرسند به شهر تو طبیبان
کس درین شهر ندارد سر تیمار غریبان
نتوان گفت غم از بیم رقیبان به حبیبان
«حلقه بر در نتوانم زدن از بیم رقیبان
این توانم که بیایم سر کویت بگدایی»

گِرد گلزارِ رخ تست غبار خط ریحان
چون نگارین خطِ تذهیب بدیباچه قرآن
ای لبت آیت رحمت دهنت نفطه ایمان
«آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پریشان
که دل اهل نظر برد که سریست خدایی»

هر شب هجر بر آنم که اگر وصل بجویم
همه چون نی بفغان آیم و چون چنگ بمویم
لیک مدهوش شوم چون سر زلف تو ببویم
«گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی»

چرخ امشب که بکام دل ما خواسته گشتن
دامنِ وصل تو نتوان برقیبان تو هشتن
نتوان از تو برای دل همسایه گذشتن
«شمع را باید از این خانه برون بردن و کشتن
تا که همسایه نداند که تو در خانهء مایی»

سعدی این گفت و شد ازگفتهِ خود باز پشیمان
که مریض تب عشق تو هدر گوید و هذیان
بشب تیره نهفتن نتوان ماه درخشان
«کشتن شمع چه حاجت بود از بیم رقیبان
پرتو روی تو گوید که تو در خانهء مایی»

نرگس مست تو مستوری مردم نگزیند
دست گلچین نرسد تا گلی از شاخ تو چیند
جلوه کن جلوه که خورشید بخلوت ننشیند
«پرده بردار که بیگانه خود آن روی نه بیند
تو بزرگی و در آئینهء کوچک ننمایی»

نازم آن سر که چو گیسوی تو در پای تو ریزد
نازم آن پای که از کوی وفای تو نخیزد
شهریار آن نه که با لشکر عشق تو ستیزد
«سعدی آن نیست که هرگز ز کمند تو گریزد
که بدانست که در بند تو خوشتر ز رهایی»




نوشته شدهدو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:, توسط غریب آشنا

اى حرمت قبله حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
تاج شهیدان همه عالمى
دست على ماه بنى هاشمى
ماه کجا روى دل آراى تو
سرو کجا قامت رعناى تو
ماه و درخشنده تر از آفتاب
مشرق تو جان و تن بوتراب
همقدم قافله سالار عشق
ساقى عشاق و علمدار عشق
سرور و سالار سپاه حسین
داده سر و دست به راه حسین
عم امام و اخ و ابن امام
حضرت عباس علیه السلام
اى علم کفر نگون ساخته
پرچم اسلام بر افراخته
مکتب تو مکتب عشق و وفاست
درس الفباى تو صدق و صفاست
مکتب جانبازى و سر بازى است
بى سرى آنگاه سر افرازى است
شمع شده آب شده سوخته
روح ادب را ادب آموخته
آب فرات از ادب توست مات !
موج زند اشک به چشم فرات !
یاد حسین و لب عطشان او
و آن لب خشکیده طفلان او
تشنه برون آمدى از موج آب
اى جگر آب برایت کباب !
ساقى کوثر، پدرت مرتضى است
کار تو سقایى کرب و بلاست
مشک پر از آب حیات به دوش
طفل حقیقت ز کف آبنوش
درگه والاى تو در نشاتین
هست در رحمت و باب حسین
هر که به دردى ، به غمى شد دچار
گوید اگر یکصد و سى و سه بار
اى علم افراخته در عالمین
اکشف یا کاشف کرب الحسین
از کرم و لطف جوابش دهى
تشنه اگر آمده آبش دهى
چون نهم ماه محرم رسید
کار بدانجا که نباید کشید
از عقب خیمه صدر جهان
شاه فلک جاه ملک پاسبان
شمر به آواز ترا زد صد
گفت کجایید بنو اختن
تا برهانند ز هنگامه ات
داد نشان خط امان نامه ات
رنگ پرید از رخ زیباى تو
لرزه بیفتاد بر اعضاى تو
من به امان باشم و، جان جهان
از دم شمشیر و سنان بى امان ؟!
دست تو نگرفت امان نامه را
تا که شد از پیکر پاکت جدا
مزد تو شد دست شه لافتى
خط تو شد خط امان خدا
چهار امامى که ترا دیده اند
دست علم گیر تو بوسیده اند
طفل بدى ، مادر والا گهر
بردت تا ساحت قدس پدر
چشم خداوند چو دست تو دید
بوسه زد و اشک ز چشمش چکید
با لب آغشته به زهر جفا
بوسه به دست تو زده مجتبى
دید چو در کرب و بلا شاه دین
دست تو افتاده به روى زمین
خم شد و بگذاشت سر دیده اش
بوسه بزد با لب خشکیده اش
حضرت سجاد هم آن دست پاک
بوسه زد و کرد نهان زیر خاک
مطلع شعبان همایون اثر
بر ادب توست دلیلى دگر
سوم این ماه ، چون نور امید
شعشعه صبح حسینى دمید
چارم این مه که پر از عطر بوست
نوبت میلاد علمدار اوست
شد به هم امیخته از مشرقین
نور ابوالفضل و شعاع حسین
اى به فداى سر و جان و تنت
وین ادب آمدن و رفتنت
وقت ولادت قدمى پشت سر
وقت شهادت قدمى پیشتر!
مدح تو این بس که شه ملک جان
شاه شهیدان و امام زمان
گفت به تو گوهر والا نژاد
جان برادر به فداى تو باد!
شه چو به قربان برادر رود
کیست (ریاضى ) که فدایت شود؟!
***محمد علی ریاضی یزدی***




نوشته شدهدو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:, توسط غریب آشنا
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.